آیا سکولاریسم کافی است؟
سخنرانی در کنفرانس سکولاریسم، آزادی های فردی و برابری حقوقی
پاریس دو دسامبر
آذر ماجدی

دفعه پیش که در کنفرانسی در مورد سکولاریسم در پاریس سخنرانی کردم، درباره سکولاریسم راست و چپ و لزوم سازماندهی یک جنبش سکولاریستی چپ صحبت کردم. جنبشی که نه تنها از یک سکولاریسم رادیکال دفاع می کند و علیه دخالت مذهب در دولت، قانون و آموزش و پرورش موضع می گیرد، بلکه همچنین در مقابل آنچه ما از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ دو قطب تروریسم نام نهادیم، می ایستد. یعنی تروریسم دولتی بسرکردگی آمریکا و تروریسم اسلامی، که رهبر اصلی آن رژیم اسلامی ایران است، اما بهیچوجه به آن محدود نمی شود. این سخنرانی با برخورد قطبی مواجه شد، چه در میان شرکت کنندگان در کنفرانس، چه پس از انتشار آن به زبانهای فرانسه، انگلیسی و فارسی. امروز تقریبا  یکسال پس از اولین موج اعتراضات توده ای در خاورمیانه و شمال آفریقا، این مساله حتی مبرم تر شده است. چرا ضروری است که میان این دو گرایش تفاوت گذاریم و در کنار یکی در مقابل دیگری بایستیم؟ این یک سوال اساسی است.

در سال گذشته ما شاهد واکنش این دو گرایش به رویدادهای خاورمیانه بوده ایم. گرایش راست، تحت پوشش مقابله با خطر اسلامیست ها و نگرانی از باصطلاح حقوق زن، خجولانه از وضعیت موجود دفاع کرده است. در یک کنفرانس آنلاین شرکت داشتم تحت عنوان: «اعتراضات در کشورهای عربی و حقوق زن» برخی از شرکت کنندگان تنها نگران سرنگونی مبارک و بن علی بودند. و بعد از آن دیدیم که همین گرایش از دخالت تانو در جنگ زمینی علیه قذافی و بنفع شورای موقت لیبی دفاع کرد و اکنون که شریعه قرار است به قانون لیبی بدل شود، اینها ادعا می کنند که این شورا ناتو را فریب داده است! 

مذهب و سازمانهای مذهبی منبع سیاست ارتجاعی اند. این حقیقت است. اما فقط نیمی از حقیقت است. مذهب یک بخش لایتجزای ایدئولوژی ارتجاعی و زن ستیز حاکم است. این ایدئولوژی ضروری است، برای اینکه از نظامی که بر مبنای تبعیض، نابرابری، استثمار اقتصادی و عدم آزادی بنیان گذاشته شده است، دفاع کند. این نظام سرمایه داری است. اگر ما در دهه ۹۰ مجبور به بحث و توضیح این مقوله بودیم، امروز به اینکار نیازی نیست. زمانیکه سرمایه داری زندگی ما را ویران کرده است؛ موقعی که میلیون ها نفر بیکار اند و قادر به تامین غذا و سرپناه برای خانواده هایشان نیستند؛ زمانیکه جنبش ضد کاپیتالیستی جهانی شده است؛ در شرایطی که سرمایه داران دارند هر روز به هزینه کارگران و شهروندان عادی ثروتمند تر می شوند؛ آیا واقعا احتیاج است که در مورد این مساله مقوله پردازی کنیم و مباحث طولانی برای اثبات آن سازمان دهیم؟ فکر نمی کنم. همه می دانند که منبع نابرابری، تبعیض و فلاکت کنونی سرمایه داری است. 

جوهر اصلی جنبش های توده ای در خاورمیانه و شمال آفریقا برای آزادی، برابری و رفاه همگانی ضد کاپیتالیستی است، همانگونه که سایر جنبش های اعتراضی علیه شرایط جاری ضد کاپیتالیستی اند، آنچه بعنوان جنبش ۹۹٪ معروف شده است. به این دلیل است که زمانیکه تروریسم دولتی به سرکردگی آمریکا نتوانست مردم را در مصر و تونس بخانه بازگرداند، بن علی را به تبعید فرستاد و مبارک را نیز سرنگون کرد، تا بتواند دستگاه دولتی را تا حد امکان دست نخورده نگاه دارد. و به همین دلیل در لیبی که قدرت چنین مانیپولاسیون سیاسی را نداشت، بشکل نظامی در اوضاع دخالت کرد تا تضمین کند که پس از سقوط قذافی قدرت بدست مردم نیافتد. به همین دلیل است که برخورد مثبت تری نسبت به تشکیل دولت مستقل فلسطین اتخاذ کرده و اسرائیل را در این رابطه تحت فشار گذاشته است. 

غرب تصمیم گرفته است که بمنظور ممانعت از گسترش جنبش اعتراضی به یک انقلاب کارگری، و جلوگیری از افتادن قدرت بدست مردم، یا جریانات چپ و کمونیست با اسلامیست ها سازش کند. این دقیقا اتفاقی است که در ایران در سال ۱۳۵۷ افتاد؛ زمانیکه دولت های غربی در هراس از قدرتگیری چپ، خمینی این آخوند مهجور را به پاریس آوردند، از او یک شبه رهبر ساخت و بجان مردم ایران انداخت. این اسلامیسم، گفته می شود از نوع اسلام رژیم اسلامی نیست، معتدل تر است، نوع ترکی اسلامیسم است. بهر رو این اسلامیسم دارد در منطقه قدرت می گیرد.  مردم منطقه دارند بسوی همان تله ای رانده می شوند که مردم ایران در سال ۱۳۵۷ رانده شدند. ما باید این روند را تشخیص دهیم و در مقابل آن بایستیم. باین خاطر ما نه تنها باید سکولاریست های خوبی باشیم، بلکه همچنین باید با حرارت از آزادی، برابری و عدالت دفاع کنیم. باید از نظر سیاسی کاملا هشیار باشیم که از یک قطب در مقابل قطب دیگر دفاع نکنیم. ما باید موضعی محکم در مقابل هر دو قطب اتخاذ کنیم: تروریسم دولتی بسر کردگی آمریکا و تروریسم اسلامی. باید بصراحت از آزادی، برابری و رفاه همگانی دفاع کنیم. باید قاطعانه از آزادی و برابری زن دفاع کنیم. 

در این رابطه ما، کسانی که تحت رژیم اسلامی و رژیم های مشابه اسیر هستیم؛ ما کمونیست های کارگری که برای رهایی کل بشریت از نابرابری، تبعیض، فقر و استثمار اقتصادی مبارزه می کنیم؛ ما مدافعین برابری و آزادی زن، باید با دو گرایش سیاسی حسابمان را صاف کنیم:

۱- گرایشی که تمام توجه اش معطوف اسلام و حاکمیت ارتجاعی آنست و حاضر است با شیطان اتحاد کند تا از شر اسلام خلاص شود. اینها در عرصه سیاست کنار تروریسم دولتی بسرکردگی آمریکا قرار می گیرند. اینها را من سکولاریست راست می نامم.

۲- کسانی که باصطلاح در میان جنبش چپ قرار دارند، اما فقط توجه شان معطوف امپریالیسم است. هدف اصلی اینها مبارزه علیه آنچیزی است که امپریالیسم می خوانند؛ به این خاطر حاضرند چشمانشان را به هر نوع نابرابری، خشونت، اختناق، سرکوب و زن ستیزی ببندند. نمونه های بسیاری از این گرایش موجود است که مبارزات عادلانه و آزادیخواهانه مردم را باین بهانه که مورد دفاع غرب یا آمریکا است، محکوم کرده اند. بطور نمونه مبارزات توده ای مردم ایران در سال ۲۰۰۹ و اخیرا نیز علیه ناتو از رژیم قذافی دفاع کردند. 

این دو قطب اگر چه در دو نقطه مقابل هم قرار دارند، در دست یکدیگر بازی می کنند و در مبارزه علیه مبارزات عادلانه مردم، کارگران و محرومین که در زبان جاری امروز به ۹۹٪ معروف شده اند، بیکدیگر یاری می رسانند. 

ما باید در مقابل هر دو قطب یک موضع محکم اتخاذ کنیم. تنها قطب نمای ما در مبارزه سیاسی باید آزادی، برابری مردم و رفاه همگانی باشد. آزادی کامل و برابری واقعی کلیه شهروندان. با هم چنین جنبشی را بسازیم و از آزادی، برابری و رفاه همگانی در این دوران سخت دفاع کنیم. *